همیشه آدم ها را خیلی زودتر از آنکه فکر کنند، میشناسم. این مدت بعضی وقت ها ممکن است کم تر از چند ثانیه هم شود. این اواخر از روی نوشته های آدم ها هم می توانم بشناسمشان. شاید در دومین جمله ای که نوشته اند. سایلین من اولین بار برای من نوشت خیلی خیلی ممنونم. و من از اینکه او دوبار نوشته بود "خیلی" شناختمش. اما آدم ها یک جنبه ی تاریک هم دارند. جنبه ی تاریکی که اگر آنرا بشناسی هم فرقی نمیکند؛ چون خودشان هم هرگز نیمه ی تاریکشان را ندیده اند. از آن چیزهاییست که در درونشان ته نشین شده و لجن گرفته است. همیشه آدم ها را با رفتارم در یک خلاصی نطلق قرار میدهم؛ و تنها با اینکار می شود ته نشین های درونشان را دید و فهمید. حتمن دیده اید: وقتی ماشین را در حالت خلاص قرار میدهید، بی هیچ ترمز و گاز و کلاج و مانع اضافی، چطور تمام عیب و ایراد های نهفته اش بیرون می آید. شاید عیب  وایراد موتورش را نفهمید اما لقی های اتاق و جر جر های اضافی و همه ی چیزهای مخفی اش بالا می آید و همین طور که دارد خودش را لو می دهد، شتاب میگیرد و بیشتر خودش را لو میدهد. همیشه آدم ها را در این وضعیت قرار میدهم و ته نشین هایشان می آید بالا. بدون هیچ قضاوتی تماشایشان میکنم، هرچیزی که به ذهنشان می آید را می پذیرم و به رفتارهایشان واکنشی نشان نمیدهم.آنوقت آنها ماسکشان را می توانند کنار بزنند و خودشان را نشان دهند.حالا اینکه شما پشت این ماسک چقدر چین و جروک و چقدر زیبایی ببینید، بستگی دارد به خیلی چیزها. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کلکسیون سامانه آموزش الکترونیک ایتالیایی مجله خبری اهورا بشنو از نی معرفی خیریه تهران . دفترچه خاطرات پوریا جمالی گوگه آنلاین BABYLAND